بدون ِ عنوآن

آخرین مطالب
  • ۹۳/۰۳/۳۰
    7
  • ۹۳/۰۲/۰۱
    6
  • ۹۳/۰۲/۰۱
    5
  • ۹۳/۰۱/۱۹
    4
  • ۹۳/۰۱/۱۸
    3
  • ۹۳/۰۱/۱۸
    2

2

دوشنبه, ۱۸ فروردين ۱۳۹۳، ۰۲:۳۰ ق.ظ

هر ساعتی و هر جایی جز وقتی کیبورد روبرومه کلی حرف برای گفتن دارم . کلی متن برای نوشتن . 

هر ساعتی چراغ ِ اینترنت مودم روشن است جز وقتی که تصمیم گرفته باشم با تمام شلوغی ذهنم بنویسم !

بلی بلی قوآنین مورفی ! حتی بیشتر از آن .

میگفت ؛ [ به شانس اعتقادی ندارم , اما به بدشانسی بدجوری معتقدم ! ] با کمی تلخیص و تغییر از [بهمنـ عطائیـ]عزیز .

خب مودم رو گذاشتم کنار دستم تا هر وقت کار نکرد به روش قدیمی و موثر ضربه استفاده کنم , شاید تو این فاصله نزدیک از من بیشتر حساب ببره .

یادمه تو اون هفته های اول دانشگاهم که معمولاً دوست های جدیدی پیدا میکنی و از صفر شروع میکنی به پایه گذاری خودت برای یه نفر جدید .

سه نفری دوره میز نشسته بودیم و اون دو تا خیلی با ذوق و شوق با همدیگر صحبت میکردند و من محو نگاهشون میکردم و بیشتر به یاد جمله طلائی آلفردعزیز بودم که [ فلانم تو سطح دغدغه ـت هموطن ] !

همونجا بهشون گفتم که من فی الواقع هیچ روال خاصی برای زندگی ندارم . نه که دمدمی مزاج باشم اصلـاً ! فقط خیلی شناور با یسری قوانین و قواعد مشخص . همین از موسیقی هایی که گوش میدم مشخص ِ ! من تو مآست پلی لیستم از رآک ُ آر&بی ُ رپ تا سنتی و موزارت و شوپن و تک نوازی سه تار دارم . 

من هیچوقت توی راه مشخصی و قالب مشخصی نرفتم . نظمم بی نظمی بوده . [ مثلـاً اشاره به قانون بی نظمی ؛ در بی نظمی ـی نظم مشخصی وجود دارد ] 

مثل الان و آهنگ [باران تویی - گروه چارتار] و این متن نوشتن ها !

مثل آهنگ رآک و رمآن و گریه !

مثل آهنگ رپی و فوتبال دیدن !



1 بهمن عطایی نویسنده مورده علاقه ام .
2 آلفرد شخصیت فوق العاده شوخ و دوست داشتنی ـیم
  • لونا ..

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی