شاید موقت
من گفتم به ثخمم یا نه ؟
تکراری ترین دیالوگ دوس داشتنی زندگیم .
+ تو ظرفی که دوس دارم یک عالمه گیلاس شستم و گذاشتم کنار لپتاپ و با آسایش و آسودگی خاطر میخورم .
+ دلم خاست با نظرش مخالفت کنم , فوری یه صدایی تو ذهنم گف به ثخمم ! من دخترم و مسلما صدای ندای درونم مرده !
ها نمیشه ؟ میشه , داره
مخالفت , مقاومت ! خیلی وقته کنار گذاشتم . من خودمم , من لونام . من منتظر برداشت های تو از خودم و رفتارام و کارام نیستم . و مهم نیست .
من هیچوقت بخشنده نبودم , من هیچوقت آروم نبودم , تو هیچوقت مثل من نبودی , حق داری شر بگی و من بگم بثخمم . این روال طبیعیه زندگیه .
من گفتم بخشیدم اما نه فقط فراموش کردم , بی اهمیت و کمرنگش کردم . به اندازه یکسال عذاب کشیدم درد کشیدم . همش تقصیره فرد خاصی نبود جز خودم . اما تو نقش غیرقابل انکاری تو شکنجه کردنم داشتی و من هنوز گریه هات و ناله هات و به من چه گفتنام بهت یادم نرفته
حق داری از من متنفر باشی, من حق میدم . این کاریه که اکثر آدمایی مث من در برابر آدمایی مث تو میکنن . حق حسودی و زجر همراه با بخشش یا بی توجهی
من مشت مشت گیلاس میخورم , وبلاگ مهدی موسوی میخونم و تو در برابر دلدرد ناشی از سردی و گیجیم در مورد شناختن یه عالمه موردهای جالب حتی لایق دیالوگ تکراری من نیستی . چرا ؟ سوال خوبی نیست . چون اگه خدا بیاد تضمینت کنه یا شیطون بیاد تقصیراتُ گردن بگیره بهرحال خودتُ خراب کردی پیش من . این آخرشه . هر چند ازت ممنونم باعث شدی چشمامُ باز کنم و ببینم اعتماد به این جماعت ینی دادن سنباده و سوهان به گرگ های دندان کند . تنهایی من و سوهان برای تیز کردن دندونایی که برای زخم کردنه منه اعتقادمه .
من فکر نمیکنم به اون روزا , خودت پیش میکشی . راس میگی شاید . من هم مقصر بودم . در اعتمادم به گرگ های دندان کند .
تو و اون سابق و اون سابق , منفور نه . جز خاطرات مشمئز کننده زندگی من شدین . مثل فکر کردن به عن دماغ خوردن سرمربی آلمان تو بازی با انگلیس . در همون حد , شایدم کمتر . بهرحال اون کارش جلوی دوربین های انگلیسی خیلی کاره ضایعی بود :))
- ۹۳/۰۳/۳۰