سیآه ِ سیآه
هیچ خبری , هیچ خبری تا این حد اذیتم نکرده بود .
پست سایت چلسی در مورد رفتن فرآنک .
چشمامُ بستم و تمام سالهایی که انگیزه ای به اسم فرانک لمپارد تو زندگیم داشتم فک کردم .
به اندازه ی تمام سالهام گریه کردم . که اگه فرانک نبود تو زندگیم لوناییم نبود ..
از کجا معلوم دختر خوشبخت یا بدبخت تری از الان نمیشدم با یه شخصیت و هویت دیگه ؟
مگه نه که اساس همه ی تغییر های بزرگ زندگیم رنگ آبی داره ؟ ..
شاید ازین به بعد , بعد رفتنت منم به آرامش برسم فرانکی . دیگه کسی نباشه که نگرانش باشم , دیگه نگران بازی های چلسی نمیشم , دیگه برای دیدن یه مسابقه تمام روزُ استرس نمیگیرم , دیگه نقطه ضعفی ندارم . وقتی نباشی کی دیگه میتونه اشکمُ درآره ؟ ..
بالاتر از سیاهی هم رنگی هست ؟
+ برای مردی که دوس داری ریمل بزن , خط چشم بکش و به اندازه ی تمام حسرت ندیدنش گریه کن !
رد ِ سیآه اشک !
سیآه ِ سیآه !
+ انقدر با زندگیم روحم اخلاقیاتم گره خورده که احساس نمیکنم از دست دادم چیزیُ , فقط برای تیم محبوبم متاسفم . برای دختری که یآزده سال طرفدار تیمی بود و حالا بازیکن محبوبش دیگه داره میره ! و انگیزه ای برای طرفداری انگار نداره و غریبه شده .
- ۹۳/۰۳/۱۳