بدون ِ عنوآن

آخرین مطالب
  • ۹۳/۰۳/۳۰
    7
  • ۹۳/۰۲/۰۱
    6
  • ۹۳/۰۲/۰۱
    5
  • ۹۳/۰۱/۱۹
    4
  • ۹۳/۰۱/۱۸
    3
  • ۹۳/۰۱/۱۸
    2

۴ مطلب در فروردين ۱۳۹۳ ثبت شده است

4

اولین شب زنده داری دانشجوئی !

برای تحقیق مشترکم با ندا برای درس اخلاق !


و شرخ خطبه متقین و شرح پنج صفت پروا پیشگان ! 


فقط میدونم یه جاهائیش بغضم گرفت . مخصوصاً اون تیکه ای که [ رحمت و مغفرت خدا حتمی ست , اما عذاب او نه ! شاید عفو کند و شاید عذاب کند .. ! ]


+ بدیش اینه که باید تحقیق بصورت دستی نوشته بشه ! پدره صاب کمرم در اومد :/ الان من داغونم :/


+ از یه کتابخانه الکترونیکی استفاده میکردم که سر صفت دوم آفلاین شد !! و با یه مرورگر دیگه رفتم و هر چی صفحه برام باز کرد سریع اسکرین گرفتم , به خیال خودم زرنگی کردم ! 

زرنگ تر از من قوانین مورفی بود که نشون داد دیگه سایت آفلاین نشده تا الان و فقط زحمت نیم ساعتی اسکرین گرفتن برای من موند این نصفه شبی ! آه ـه ـه و امان از قوانینت مورفی ..


+ با خط ریز مورچه ایم یه صفحه A4 پر کردن میدونین چه مصیبتیه ؟ :|||

  • لونا ..

3

فکر میکنم لاقل درد همه ی این نویسنده ها و نوشته ها و وبلاگ ها خوانده شدن است .

در مرتبه ی بعد مخاطب نوشته !

اینُ گفتم که بعدش حتماً بگم من از وبلاگ قبلی بخاطر اونهمه مخاطب ریز و درشت شش هفت ساله فرار کردم !



+همین الان که مادرم گفت بهتر است بخوابم کلی کلی نکته ریز و درشت یادم آمد ! دیری ری ری , قوآنین مورفی باز وارد عمل شدند !


+ خریدن مبل ِ راحتی از دوست داشتنی ترین خرید های دنیآست ! میری لم میدی و رنگـآی شاد و گل گلی طبق مد روز .

[ مبلی رو پسندیدیم , فلان قیمت . رفتیم مغازه اسم و رسم دار شهر , ساخت هلند همان مبل را دیدیم فیلان قیمت !! به این ترتیب که مدل خارجینکی هلندیش بیشتر از هشت برابر قیمتش بود ! ]

  • لونا ..

2

هر ساعتی و هر جایی جز وقتی کیبورد روبرومه کلی حرف برای گفتن دارم . کلی متن برای نوشتن . 

هر ساعتی چراغ ِ اینترنت مودم روشن است جز وقتی که تصمیم گرفته باشم با تمام شلوغی ذهنم بنویسم !

بلی بلی قوآنین مورفی ! حتی بیشتر از آن .

میگفت ؛ [ به شانس اعتقادی ندارم , اما به بدشانسی بدجوری معتقدم ! ] با کمی تلخیص و تغییر از [بهمنـ عطائیـ]عزیز .

خب مودم رو گذاشتم کنار دستم تا هر وقت کار نکرد به روش قدیمی و موثر ضربه استفاده کنم , شاید تو این فاصله نزدیک از من بیشتر حساب ببره .

یادمه تو اون هفته های اول دانشگاهم که معمولاً دوست های جدیدی پیدا میکنی و از صفر شروع میکنی به پایه گذاری خودت برای یه نفر جدید .

سه نفری دوره میز نشسته بودیم و اون دو تا خیلی با ذوق و شوق با همدیگر صحبت میکردند و من محو نگاهشون میکردم و بیشتر به یاد جمله طلائی آلفردعزیز بودم که [ فلانم تو سطح دغدغه ـت هموطن ] !

همونجا بهشون گفتم که من فی الواقع هیچ روال خاصی برای زندگی ندارم . نه که دمدمی مزاج باشم اصلـاً ! فقط خیلی شناور با یسری قوانین و قواعد مشخص . همین از موسیقی هایی که گوش میدم مشخص ِ ! من تو مآست پلی لیستم از رآک ُ آر&بی ُ رپ تا سنتی و موزارت و شوپن و تک نوازی سه تار دارم . 

من هیچوقت توی راه مشخصی و قالب مشخصی نرفتم . نظمم بی نظمی بوده . [ مثلـاً اشاره به قانون بی نظمی ؛ در بی نظمی ـی نظم مشخصی وجود دارد ] 

مثل الان و آهنگ [باران تویی - گروه چارتار] و این متن نوشتن ها !

مثل آهنگ رآک و رمآن و گریه !

مثل آهنگ رپی و فوتبال دیدن !



1 بهمن عطایی نویسنده مورده علاقه ام .
2 آلفرد شخصیت فوق العاده شوخ و دوست داشتنی ـیم
  • لونا ..

1

یآدمه شش سال پیش برای اولین بار که میخواستم وارد دنیای وبلاگ نویسی بشم کلی ذوق داشتم , کلی حس ِ بزرگ شدن . حس ِ سایبر های قدرتمند :)) ..

اولین وبلاگ محض ِ تیم موردعلاقه م بود , دومی برای فرار از دست وبلاگ اول , و اینجا برای فرار از فضای وبلاگ دوم . 


امیدوارم بمونم , بتونم پآیبند اینجا بشم . 

  • لونا ..